۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

دریازدگی

مثل آدمی هستم که سوار کشتی شده و دچار دریازدگی، وسط دریا... بخواهم یا نخواهم باید در طول مسیر دوام بیاورم تا به یک زمین سفت و محکم برسم.

۳ نظر:

Raha Respina گفت...

چرا با من قهر شدي دوستن اس ام اس و موبايل جواب نمي دي؟ هان؟
ديگه دوستم نداري چرا پس؟

میترا گفت...

چقدر دوست داشتم وبلاگت رو !هم صدای کلاغ رو ! هم سایه نارون رو !هم اون ابدیت خلسه ناک درونش رو !
و هم اینکه نوشتی شمارش معکوست شروع شده ! نوشته های وبلاگت شرح این روزهای منه !
روح خویشاوند ! هر شب به این امید می خوابیم که فردا ، تسلایی برایمان باشد اما باز هم فردا غم دست نخورده در دلمان باقی است .
خوشحالم باهات آشنا افتادم !

میترا گفت...

من لینکت کردم ، آشنای دور...
خوشحالم که هستی...