۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

...

حس غریبی دارم.
حسی که نمی شود بیانش کرد. همه این روزها می گویند باید خوشحال باشی و سخت است که تو از هزار استرس و ترس و دلهره و اضطرابت بگویی. گاهی اوقات بهتر است سکوت کرد و تحمل کرد تا زمان بگذرد. وقتی تمام وجودت سرشار از احساسات متناقض است: بیم و امید و شادی و غم و اضطراب و اضطراب و اضطراب...
روزی صد بار به خودم می گویم این روزها می گذرد و تمام می شود. امیدم به این است که بگذرد و تمام شود.
دلتنگم.
زندگی چیز غریبی است...